کتاب ریکی اثر دکتر میکائو اوسویی

کتاب ریکی

کتاب ریکی اثر دکتر میکائو اوسویی، یکی از منابع مهم و بنیادین در زمینه ریکی درمانی است که به معرفی و تبیین اصول و تکنیک‌های این روش درمانی می‌پردازد. ریکی، به عنوان یک شیوه انرژی درمانی سنتی ژاپنی، بر اساس انتقال انرژی کی (Chi) از طریق دستان درمانگر به بیمار، با هدف تسهیل فرآیندهای خود ترمیمی بدن شکل گرفته است.

دکتر میکائو اوسویی، بنیان‌گذار ریکی نوین، در این اثر تلاش کرده است تا فلسفه و مبانی علمی و معنوی این روش را به زبانی ساده و روان بیان کند. وی معتقد بود درمان با ریکی صرفاً به لمس فیزیکی محدود نمی‌شود بلکه شامل پاک‌سازی انرژی منفی و تعادل بخشیدن به جریان انرژی در بدن است. کتاب «ریکی» با تشریح مراحل آموزش، اصول اخلاقی درمانگر و راهکارهای عملی، راهنمای جامعی برای علاقه‌مندان و پژوهشگران این حوزه ارائه می‌دهد.

نقش اثر دکتر اوسویی در ترویج و گسترش ریکی در سطح جهانی بی‌بدیل است. این کتاب نه تنها به عنوان یک مرجع علمی مورد توجه قرار گرفته بلکه الهام‌بخش بسیاری از درمانگران و محققان برای پیگیری و توسعه بیشتر این هنر درمانی گردیده است. به همین دلیل، کتاب «ریکی» را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ پزشکی جایگزین و مکمل دانست که همگان را به بهره‌مندی از آرامش و سلامت بیشتر دعوت می‌کند.

تاریخچه ریکی

آن كس كه سخت مطالعه ميكند (يا به عبارتي مراقبه انجام ميدهد) و با دقت و پشتكار در بهبود بدن و ذهن ميكوشد تا انسان بهتري شود را انساني با روح بزرگ مينامند. اساتيد آنانند كه از آن روح بزرگ براي يك هدف اجتماعي، يعني آموزش راه صحيح به تعداد زيادي از مردم و انجام كارهاي عامالمنفعه استفاده ميكنند. دكتر اوسويي يكي از اين اساتيد بود، او ريكي جهاني (انرژي جهاني) را در سطح وسيعي آموزش داد. تعداد بسياري از مردم از او ميخواستند تا راه بزرگ ريكي را به آنها آموزش داده و آنان را شفا بخشد.

دکتر میکائو اوسویی

دكتر ميكائو اوسويي يا همانطوري كه توسط شاگردانش در ژاپن ناميده ميشود، استاد اوسويي در 15اوت 1865 در روستاي ياگو در بخش ياماگاتا در استان گيفوي ژاپن متولد شد. نام جدش تسونتان چيبا، نام پدر او اوزيمون و نام خانوادگي مادرش كاوايي بود بنظر ميرسد كه او در چهارده سالگي وارد يك مدرسه بودايي تندائي نزديك كوه كوراما كوه زين اسب شد. او همچنين كيكو يا روش ژاپني كي گانگ را كه يك نظام تندرستي و شفابخشي بر اساس گسترش و استفاده از انرژي حيات ميباشد آموخت .

آموخته هاي اوسوئی

استاد اوسويي علاقه وافري به آموختن و كار بر روي آموختههاي خويش داشت. او براي تحصيلات بيشتر به اروپا و چين سفر كرد . آموختههاي او شامل پزشكي، روانشناسي و علوم مذهبي و همچنين پيشگويي بود. به نظر ميرسد كه او از خانوادهاي ثروتمند بوده است، زيرا در ژاپن فقط خانوادههاي ثروتمند امكان فرستادن فرزندان خودرا به مدرسه داشتند. نهايتاً او به مقام منشي شين پاي گوتو رئيس بخش سلامتي و رفاه كه بعدها شهردار توكيو شد، رسيد. روابطي كه او در خلال كارش پيدا كرد به او كمك نمود تا آدم موفقي در تجارت گردد. استاد اوسويي همچنين عضو گروه ري جيوتوكا بود. كار اصلي اين گروه متافيزيكي بالا بردن تواناييهاي روحي بود.

چگونه دکتر اوسویی ریکی را به دست آورد؟

در سال 1914زندگي اوسويي از نظر شخصي و كاري دچار افت شد . بنابراين تصميم گرفت به كوه كوراما، جايي كه دوره آموزشي 21روزهاي به نام ايسيوگو كه از سوي معبد بودايي تندائي سازمان داده شده بود، سفر كند. در زمان آموزش ايسيوگو بود كه انرژي قوي ريكي وارد چاكراي تاجي او شد. اين انرژي توان شفابخشي وي را به ميزان چشمگيري افزايش داد و او دريافت كه به موهبتي بزرگ، يعني توانايي شفا بخشيدن به ديگران، بدون كاهش انرژي شخصي خود، دست يافته است.

مراحل آموزش ریکی

استاد اوسويي از توانايي جديد خويش براي كمك به ديگران استفاده نمود و هفت سال بعد را براي مردم فقير در كيوتو كار كرد. در سال 1922او به توكيو رفت و انجمن ريكي را بنا نهاد و آن را اوسويي ريكي ريوهو گاكائي نامگذاري نمود كه به معناي انجمن شفابخشي باريكي اوسوئي ميباشد . او همچنين در هاراجوكو، آوياما در توكيو كلينيك ديگري براي درمان و تدريس باز نمود. پائينترين مرحله آموزش او شودن ناميده ميشد (مرحله اول) كه به چهار سطح تقسيم ميگرديد: روكوتو، گوتو، يان توسان تو (توجه كنيد زمانيكه خانم تاكاتا اين سطح را تدريس مينمود، هر چهار مرحله را در يكي ادغام كرده بود. به همين جهت چهار همسويي براي مرحله اول انجام ميداد). مرحله بعدي اوكودن ناميده ميشد (آموزش دروني) و دو سطح داشت: اوكودن زنكي (بخش اول)، و اوكودن ـ كوكي (بخش دوم.) مرحله بعدي شين پيدن ناميده ميش د آموزش حرفهاي) كه ما آنرا سطح استادي ميناميم. اين

سطح شامل شي هان كاكو (دستيار مدرس) و شي هان (مدرس ارجمند) ميباشد. به هرحال عليرغم شايعات، اوسويي فقط چهار سمبل داشت، همان چهار سمبلي كه از آن در غرب استفاده ميشود، و اين مسئله توسط فوميو اوگاوا و ديگر اعضاي انجمن اوسوئي ريكي ريوهو گاكائي تاييد شده است.

چگونگی پیدایش همسویی ریکی

منابع مختلف نشان ميدهد كه استاد اوسويي در ابتدا فرآيند همسويي مشخصي نداشته، و شاگردانش توانايي انجام ريكي را فقط با گذراندن زماني با استاد و با نيت دريافت اين توانائي بدست ميآوردند و نيت استاد نيزاين بود كه شاگردانش ريكي را دريافت دارند. بعد از گسترش ريكي، اين شيوه آموزش شخصي غير عملي مينمود، بنابراين روند همسويي ايجاد شد. نكته جالب توجه اين است كه آرجاوا پيتر نويسنده كتاب آتش ريكي همسويي ريكي را از يكي از اساتيد وابسته به انجمن اوسويي ريكي ريوهو گاكائي دريافت كرده كه با آنچه ما امروز در غرب با آن آشنا هستيم كاملاً متفاوت ميباشد . استاد فقط آوايي شاعرانه را در حاليكه آرجاوا روبروي او نشسته بود ادا ميكرده و پس از مدتي آرجاوا نيروي عظيم انرژي را در خود احساس كرده است.

درخواست براي ریکی افزایش یافت

در 1923زلزله عظيم كانتو، توكيو را ويران ساخت. بيش از140هزارنفر كشته شدند و بيش از نيمي از بناها ويران شدند يا آتش گرفتند . تقاضا براي ريكي بحدي بود كه كلينيك او ديگر گنجايش نداشت. بنابراين در 1925كلينيك بزرگتري در ناكانو، توكيو بنا كرد.بااين كار، شهرت او به عنوان يك درمانگر در ژاپن گسترش يافت. او شروع به سفر كرد، تا بتواند تعداد بيشتري از مردم را آموزش دهد و درمان كند. در خلال سفرهاي خود، به دو هزار نفر آموزش داد و 16استاد تربيت كرد. دولتژاپننشان كان سن تورابهاحترامخدماتش

جهت كمك به ديگران به او اعطاء نمود. زماني كه در فوكوياما مشغولتدريس بوددچارحمله قلبي شد و در 9مارس 1926درگذشت. مقبره او در معبد سايي هوجي در سوگي نامي توكيو واقعاست، گرچه برخي معتقدند كه خاكستر او در جايي ديگر ميباشد.

ري کی :

ري كي روشي شفا بخش با ا ستفاده از انرژي حياتي ا ست .

ري كي يك لغت ژاپني است و براي بيان هر نوع عمل شفا بر پايه نيروي زندگي به كار ميرود . اين سيستم يك تكنيك ساده ولي بسيار قوي و مقتدر است و هر انساني ميتواند آنرا بياموزد , با هر سطح هوش و استعدادي .

كلمه ري كي از دو بخش ري ( آگاهي مطلق ) و كي ( نيروي حيات ) تشكيل شده است .

كلمه ري Reiبه معناي آگاهي و دانايي كه از خداوند به ضمير برتر ما داده ميشود ميباشد . اين درک و فهم تمام مشكلات را ميشناسد و راه هاي شفاي آنرا ميداند .

كي Kiيا نيروي زندگي كي نيروي زندگيست و همچنين قدرت جهاني زندگاني خوانده ميشود . اين انرژي غير ماديست كه باعث جنبش و حركت تمامي موجودات زنده است . تا زماني كه موجودي زنده است كي در وجود و اطراف او جريان دارد . و وقتي كه بميرد اين نيرو از درون او عزيمت ميكند . اگر كي دروني از سطح پاييني قرار گرفته باشد يا در جريان و مسير حركت اين نيرو مانعي وجود داشته باشد بدن نسبت به امراض و . .. ضعيف و حساس ميشود . اما اگر كي در سطح بالايي باشد بدن كمتر در معرض خطر بيماري هاي مختلف ميباشد . كي توسط همه شفاگران استفاده ميشود . در اطراف ما جريان دارد و از طرق ذهن ميتوانيم آنرا متمركز و راهنمايي كنيم .

(كي در زبان چيني چي و در سانسكريت پرانا ناميده ميشود ) در تركيب كلي ري كي معني علم ما وراء طبيعت را ميدهد و آگاهي است كه از طرف خداوند به ما داده شده است . آگاهي مطلق , ري نيروي زندگاني ,كي را هدايت ميكند و ما اين عمل را ري كي ميناميم .

یاد گیري ري کی :

ري كي مانند ساير تكنيك هاي شفا تدريس نمي شود . ري كي به وسيله استاد ري كي در جريان هم سويي به شاگرد منتقل ميشود . اين مرحله چاكراهاي تاجي- قلب و كف دستها را براي انتقال ري كي باز ميكند و پيوندي بين شاگرد و سرچشمه ري كي به وجود مي آورد. همسويي و هما هنگي با امواج مثبت اطراف يك تجربه بسيار قوي رواني است . انرژي هاي همسو از طريق استاد به طرف شاگرد جريان ميابند .

اين جريان به وسيله آگاهي مطلق ( )reiهدايت ميشود . و در اين مرحله به نسبتي كه هر شاگرد محتاج است اين همسويي به وسيله راهنمايان ريكي و ديگر عناصر روحاني كه در اجراي اين مرحله كمك ميكنند هدايت ميشود . يك بار كه با ري كي همسو شديد تا پايان مدت زندگي خود آنرا هميشه همراه خواهيد داشت . ري كي كهنه نميشود و هر گز از دست داده نميشود . تجربه نشان داده اسن كه تكرار جريان همسويي در سطح خاص به قدرت آن در همان سطح اضافه ميكند . همسويي ري كي مرحله اي از پاكسازي بدن همراه با پاكسازي ذهن است . سمومي كه در بدن جمع شده اند ممكن است همراه با احساسات و افكاري كه درگر لازم نيست رها شدو و از بين بروند . همسويي همچنين ميتواند حساسيت رواني شما را افزايش دهد . در بعضي از شاگردان باز شدن چشم سوم بالا رفتن آگاهي و درک مستقيم . پيدا كردن قابليت هاي رواني بعد از همسويي گزارش شده است .

(فرآیند 21روزه پاکسازي)

پس از فرآيند همسويي در ريكي، شاگرد يك مرحله 21روزه را مي گذراند. در اين فرآيند بر اثر افزايش سرعت ارتعاش بدن هاي فيزيكي و اتري، انرژي هاي منفي متراكم، كهنه و به ناچار «به سطح» مي آيند و رها مي شوند.كه در همسويي مرحه 1ريكي از بايد حركاتي كه در پايان جزوه ذكر شده را در طول 21روز انجام دهيد و در پايان تجربيات خود را يادداشت كنيد.

اصول اوليه ري كي :

فقط براي امروز خشم گین نخواهم شد . فقط بار امروز نگران نخواهم بود . فقط براي امروز کارم را صادقانه انجام خواهم داد .

 

فقط براي امروز نسبت به اطرافیان و نسبت به تمام موجودات زنده مهر بان خواهم بود . فقط براي امروز براي همه عنایات و برکات خداوند سپاسگزار خواهم بود . تشریح اصول ریکی

 

اصل یکم- سپاسگزار بودن

 

سپاسگزار بودن باعث مي شود بركت ها و نعمت هاي در دسترس خود را بشناسيم و يا احساس كنيم. از اينرو ، سپاسگزاري در انسان احساس امنيت ، اميد، شادي و شور زندگي ايجاد مي كند. تمركز ذهني رو آن چه نداريم ، ما را دچار يك دور باطل مي كندكه چشمان ما را بر آنچه داريم مي بندد و هميشه احساس بد بختي و مظلوميت مي كنيم. تدئم اين احساس موجب باور به بدبختي و مظلوميت مي شود، و اين باور ، خود باعث ايجاد و ثبيت چنين وضعيت نامطلوبي مي شود. نعمت هاي خداوند بي نهايت گسترده و پايان ناپذير هستند و اين ما هستيم كه يا آنها را نمي بينيم و يا اينكه نا خودگاه خود را شايسته آنها نمي پنداريم . با سپاسگزار بودن از آنچه هستيم و داريم ، چشمان ما طيف گسترده تري از نعمت هايي را كه در دسترس ما هستند خواهد ديد. و نيز ما راه شايسته شدن براي نعمت هاي بيشتر را خواهيم يافت. گفته مي شود كه اين احساس در پيوند با چاكراهاي ريشه و چشم سوم است( شرح چاكرا را در پيوست يك بخوانيد).

 

اصل دوم نگران بودن

 

نگراني از آينده ، نتيجه تجربه تلخ گذشته خود يا ديگران و پيوند دادن به آينده است. وقتي توجه نا بر آنچه در زمان كنوني جريان دارد نيست. ذهن ما را گذشته و آينده پر مي كند؛ گذشته اي كه بر باد رفته و باز نخواهد گشتو تنها خاطره اي در ذهن ماست؛ و آينده اي كه هنوز نيمده ، تنها خيالي در ذهن ماست و براستي رازي بيش نيست. آنچه را كه ما هميشه اينگونه، يعني با توجه كردن به گذشته و آينده، از دست مي دهيم، زمان كنوني است كه تنها واقعيت عيني و هديه گران بهاي خداوند براي زيستن است. نگراني از آينده، زندگي كنوني مارا تبديل به گذشته مي كند بدون اينكه حال را تجربه كرده باشيم. نگراني نيز همانند خشم ، انديشه و احساسي بيهوده است كه زندگي جاري مارا نابود مي كند. اگر به تماميت كيهاني كه وجود و زندگي مارا در بر مي گيرد واقف باشيم ، اگر احساس جدايي از گوهر هستي خود ، از روح والا سرچشمه وجود خود نكنيم و اگر به نيروهايي كه در زندگي ما هستند ايان داشته باشيم، هرگز نگران آينده نمي شويم. مسوليت ما به آينده فقط تا حد دانش خرد ماست كه بايد با كاربرد آن در زمان كنون براي پيشگيري لز خطرلت آينده پيش بيني و برنامه ريزي كنيم. از آن پس ديگر بايد تسليم روزگار باشيم.هر روز نهايت تلاش خود را به كار ببريد كه نيك زندگي كنيد و همه چيز ديگر را به خداوند بسپاريد و خود را از ترس رها سازيد. سپاسگزار بودن ، شناخت سرشت و ذات اصلي وجودمان ، اعتماد به نفس و توكل و تسليم تنها را آرام و شاد زيستن است. در اين كتاب، نگراني به عنوان يك بيناري عنوان شده و روشدرمان آن شرح داده شده است. گفته مي شود كه اين احساس در پيوند با چاكراي ريشه ، تاجي و شبكه خورشيدي است.

 

اصل سوم- خشمگین نبودن

 

خشم هنگامي بروز مي كند كه شخص چيزي را خلاف ميل خود مي بيند. از اينكه شخص ديگري مطابق ميل ما عمل نمي كند خشمگين مي شويم، زيرا غريزه خود پسندي ما آزرده مي شود. دليل خشم ترس از ناتواني در تحميل اراده خود بر ديگران است. هنگاميكه ديگران در برابر تلاش شما براي كنترل آنها پايداري مي كنند، شما با بروز خشم اقرار به ناتواني مي كنيد. بخشي از شخصيت ما كه آنرا دوست نداريم و آنرا هميشه سركوب كرده ايم تحريك شوه و وارد ذهن هوشيار يا خود آگاه ما مي شود.بنابراين، از خشمگين شدن خود خشمگين نشويد، خشم خود را بپذيريد و به ريشه آن بپردازيد و تئجه خود را به علت راستين خشم خود معطوف كنيد. خود را سرزنش نكنيد، خود را داوري نكنيد، بلكه از آنچه باعث خشم شما شده بياموزيد و سپاسگزار باشيد كه خشم شما و توجه به ريشه آن ، شما را دانا تر كرده است. از ديدگاه زيست شناسي ، وقتي خشم بروز مي كند، ماهيچه ها و رگها منقبض، چشم تار ، لب ها و ديواره بيني لرزان، صورت پر چين، تپش دم و قلب تندتر مي شوند، فشار خون بالا مي رود و برخي غده ها براي خنثي كردن و فرو نشاندن خشم تراوش هايي مي كنند كه اين تراوش ها وارد خون يا ياخته هاي بدن مي شود و ممكن است به عضو هاي ديگر آسيب برسانند يا دستكم كارايي آنها را كاهش دهند . مثلا مغز آندروفين، غده هاي فرا كليه اي آدرنالين ، كبد گلوكز و لوز المعده انسولين تراوش مي كنند. بنابراين ، بكوشيد بر خشم خود زود چيره شويد، اما آنرا فرو نبريد و بدرون نريزيد. براي برون ريختن خشم، مي توان فرياد كشيد، پياده روي كرد، مشت به بالش كوبيد، چيزي مانند (گوي يا حلقه ي لاستيكي) را در مشت فشرد، از يك تا ده همراه دم و بازدم شمارش كرد يا دوش آب سرد گرفت. ولي هرگز براي برون ريختن خشم خود ، ديگري را هدف قرار ندهيد. هنگام خشم، براي تند كردن گردش خون و در نتيجه جلوگيري از ورود و رسوب آندروفين تراوش شده از مغز در سلول ها ، در جا چند بار بالا و پايين بجهيد و سپس چند نفس ژرف بكشيد و به دم و بازدم هاي خود توجه كنيد تا به تدريج آرام شوند. نوشتن احساس ها و دليل خشم نيز در بيرون ريختن آن كمك مي كند. گفته مي شود كه خشم با چاكراي ريشه، شبكه خورشيدي و كبد پيوند دارد.

اصل چهارم-رو راست بودن و سخت کار کردن

معناي سخت كار كردن در اينجا اينست كه بايد روي خود سخت كار كنيم و به توانايي ها و استعداد هاي خود پي ببريم، مقاومت هاي خود را بشكنيم ، قدرت هاي خود را پيدا كنيم و هويتهاي ساختگي زيانبخش و محدود كننده خود را بشناسيم و آنها را بزداييم.اين كار گونه اي خود شناسي است كه اگر آنرا خوب و درست انجام دهيم، دسترسي به سرشت راستين خودرا امكان پذير مي سازيم. اين كار معنوي استو معنويت هنگامي معنا پيدا مي كند كه در زندگي روزمره ما وارد شود و آنرا غني سازد. چانچه به هر زمينه و جنبه اي از زندگي كه در آن احساس توانمندي، كارآي يا رهايي نمي كنيد بدقت بنگريد، با گونه اي نبرد تماميت و صداقت با خود روبرو مي شويد. براي مثال ، قولي را شكسته ايد، آرمان ها و هدف هايي در تضاد با هم يا متضاد با اصول و ارزشهاي خود برگزيده ايد، يا اشتباه هايي مرتكب شده ايد كه به جاي پذيرش مسوليت خود در مورد آنها ديگران را سرزنش مي كنيد.

 

با خود صداقت داشته باشيد. روراست بودن با خود باعث مي شود كه همه چيز را به روشني ببينيد، هميشه با حقيقت روبرو باشيد و مسوليت رويداد هاي ناشي از اشتباه هاي خود را بپذيريد و آنها را جبران و از تكرار آنها خود داري كنيد. دستيابي به حقيقت، شما را به رشد تعالي مي رساند. دورويي و دروغ بزرگترين عامل نا آرامي و آشفتگي رواني است. راستي و يكرنگي با ديگران براي شما آرامش مي آورد. نگراني از فاش شدن دروغ، آرامش را از بين مي برد. انسان هميشه گرفتار وسوسه هاي بي صداقتي است؛ ولي بد تر از دروغ گويي، فريبكاري ، پنهان كاري و دورويي با ديگران ، بي صداقتي با خود است. حتي اگر با ديگران ناراست بوده ايد، باخود روراست باشيد، خود را فريب ندهيد، مسوليت خطاي خود را بپذيريد و خود را فريب ندهيد. روراستي و شرافت كلام ما نه تنها ما را امين ديگران و قابل اعتماد تر مي سازد، بلكه موجب توانمندي ، رهايي و امنيت خاطر خودمان نيز مي شود. با صداقت در كار خود ، پذيرش و ترميم اشتباه ها، و با پرورش حس مهرباني نسبت به خود و دسيگران، خدبخود راستي پيش ما خواهد شد.

 

اين شيوه زندگي، دردرجه اول، براي آرامش ، رهايي و افزايش كارايي خود شماست؛ بنابراين، به آن تنها به صورت يك ارزش اخلاقي ننگريد، زيرا، در آن صورت، يا به طور ناخود آگاه به توجيه دورويي ها و ناراستي ها و يا به سرزنش خود خواهيد پرداخت. در حالي كه اصول ريكي تنها براي كمك بشما و براي زندگي رها و توانمند ارائه شده است.

 

اصل پنجم- همدلی، مهرورزي و گرامیداشت همه

 

بنيادي ترين و والال ترين عشق، عشق به خود است. بهمين دليل، در سامانه ريكي همواره خود درماني و كار پيوسته روي خود در همه سطوح جسمي ، ذهني معنوي، رواني و روحي سفارش شده است. كسي كه خود را دوست ندارد، توان دوست داشتن ديگران را ندارد. دوستي و گرامي داشتن ديگران نشانه عشق به خودمان است. خود خواهي ، خود شيفتگي و خود محوري با مهرورزي به خود تفاوت دارد. عشق به خود ناشي از تماميت و يگانگي دروني همه اجزاي وجود خود را سرزنش نكنيم. خود خواهي، خودشيفتگي و خود محوري افراد نشانه احساس كمبود در ژرفاي وجود خود آنها است. خودپرستي و خود شيفتگي از كوشش براي پوشاندن كمبود ها و عقده هاي

 

دروني از راه اعمال زور و سلطه جويي بر ديگران پديدار مي شود. ترس از فاش شدن كمبود هاي خود و ترس از عدم شناخت ديگران، ديگر مذهب ها ، ديگر فرهنگها و غيره موجب احساس نا امني مي شود. ترس باعث انحراف در ذهن انسان مي شود و اين انگاره كه امنيت از سلطه بر ديگران يا نابود ساختن آنها يا جدا شدن و فاصله گرفتن از آنها به وجود مي آيد. ترس ريشه همه فساد و گناهان است. حضرت علي مي فرمايند:بزرگترين گناه ترس است.دروغ ، كه در فرهنگي كهن ايران زرتشتين صفت بشري بشمار مي آمده، خود ناشي از ترس مي باشد. ما اگر با خود صداقت داشته باشيم، ترس از ما مي گريزد، و وقتي ترس نباشد دروغ هم نخواهد بود. صداقت با خود از عشق به خود سرچشمه مي گيرد. دروغ براي پنهان كردن واقعييت است، اگر ترس از واقعييت نباشد، دروغ جايي پيدا نمي كند.

 

احساس جدايي از جهان هستي و گوهر وجود و روح بزرگمان ، باعث مي شود كه نتوانيم خود و ديگران را دوست داشته باشيم. هنگامي كه خود را دوست نداريمو گرامي نمي داريم، احساس خوشبختي نمي كنيم. بايد بياموزيم كه رنج ديگران را ببينيم و بشناسيم، حتي اگر اين رنج از ديد ما بي اهميت يا مسخره باشد. مهر ايزدي را بايد در دل پروراند. تفاوت ميان عشق زميني و مهر ايزدي اين است كه عشق زميني با تمنا همراه و در واقع ، يك داد و ستد است. مهر ايزدي مانند تابش خورشيد، همه اش داد است، به همه مي تابد بي اينكه ستدي در كار باشد. بيشتر نا آرامي هاي ما از توقعات ماست. در مهر ايزدي انتظار وجود ندارد، تنها درک و شفقت و همدلي است. چنين احساس و پنداري ما را به سوي يگانگي با همه موجودات جهان هدايت مي كند و احساس جدايي، ترس، خشم، كينه و حسد را مي زدايد.

 

اگر گوهر وجود خود را بشناسيم، خود را جدا از ديگران و در برابر آنها نخواهيم يافت، بلكه خود را در پيوند با ديگر موجودات جهان هستي و كل سامانه هستي خواهيم ديد. اخلاقيات كه از درن بر مي آيد و بنيادش روراستي و تماميت دروني شخص،مهرورزي ، شفقت، همدلي و درک احساس هاي ديگران است، نه اخلاقياتي كه بنيادش ترس يا وجدان و شرطي شدن تحت تاثير مذهب يا چارچوب تعيين شده اجتماعي باشد. معناي اصطلاحخود رابشناس تا خدا را بشناسيهمين است. رعايت اين پنج اصل ، همراه با درمان خود و ديگران بوسيله ريكي، خودبخود سبب خود شناسي و خداشناسي مي شود.

 

در ظاهر، اين اصول اندز گونه هستند، ولي در نهان آنها واقعيتي نهفته كه با اصول تندسرتي ما در پيوند است.ناديده انگاشتن اين اصول باعث انسدادهايي در جريان سالم انرژي مي شود كه در مباحث در ماني اين كتاب به آنها اشاره شده است. بايد توجه كنيد كه در ريكي درماني اين كتاب به آنها اشاره شده است . بايد توجه كنيد كه در ريكي درماني از احساسات و پندار منفي بعنوان بيماري نام برده شده و براي درمان آنها دستور كار داده شده است .باور اجراي اصول پنج گانه بالا ، احتمال بروز اين گونه نارسايي هاي ذهني ، رواني و احساسي را، كه امروزه حتي دانش نوين پزشكي از آنها به عنوان سرچشمه بيماري ها ياد مي كند. براي مثال، اگر شش ها بيمار شوند، چاكراي دل يا گذرگاه هاي انرژي ميان چاكراي دل وشش ها دچار دشواري هستند. چاكراي دل بسامد مناسبت براي كاركرد شش ها را فراهم ، ريكي به پاكسازي گذر گاه هاي انرژي و رفع دشئاري چاكرا ها و ايجاد تعادل مي كند. وقتي در كوششمان براي دوست داشتن و دوست داشته شدن شكست مي خوريم و از ديد احساس زخمي مي شويم، انرژي انباشته حاصل به سوي چاكراي دل مي رود كه كانون احساسات عشقي است. حال اگر اين انرژي انباشته و غير فعال آزاد نگردد ، تن ما آسيب مي بيند و آسيب بشكل يك بيمار بروز مي كند. درمان با ريكي به آزاد شدن انرژي انباشته شده ناشي از اين زخم رواني كمك مي كند تا فرآيند بهبود بيماري آغاز شود

 

ريكي درماني مانند روش هاي ديگر روش هاي درماني كل نگر ، به بيمار بصورت مجموعه اي جدا ناپذير از جسم، ذهن، احساسات ، عاطفه، روان و روح مي نگرد و تندرستي كامل را در تندرستي همه اين اجزاي وجودي ما مي داند. بنابر اين، اصلاح پندار، رفتار و شيوه زندگي بخش جدا ناپذير درمان و پيشگيري از بيماري ها است.

 

نيايش هاي ريكي

 

بر پايه پنج اصل ريكي كه در بالا شرح داده شد، نيايش هاي زير توسط نويسندگان اين كتاب براي كاربران ريكي تدوين شده است. هر روز در بامداد و شامداد در جايي آرام بنشينيد، دستهاي خود را در حالت نيايش قرار دهيد و جمله هاي تاكيدي زير را كه بر گرفته از اصل هاي پنج گانه ريكي هستند، آرام با احساس مفهوم آنها ادا كنيد:

 

من خود را همينگونه كه هستم دوست دارم من ديگران را همانگونه كه هستن دوست دارم من خود را مي بخشم من ديگران را مي بخشم من به خود اعتماد دارم من به ديگران اعتماد دارم

 

من خود را گرامي مي دارم

 

من ديگران را كرامي مي دارم

 

من خود را تاييد و ستايش مي كنم من ديگران را تاييد و ستايش مي كنم من از خودم سپاسگذارم من از ديگران سپاسگذارم

 

سپس جمله ها ي زير را همان گونه به آرامي تكرار كنيد:

 

نيايش بامدادي: فقط براي امروز از همه نعمتها و بركات خداوند سپاسگزار خواهم بود فقط براي امروز نگران نخواهم بود

 

 

فقط براي امروز خشمگين نخواهم بود فقط براي امروز با خود و ديگران راست و يكرنگ خواهم بود و كارم را صادقانه انجام خواهم داد. فقط براي امروز باخود و همه موجود هاي زنده مهربان خواهم بود

 

نيايش شامگاهي:

 

هم اكنون و در همين جا براي چيز هايي كه خداوند به من داده سپاسگزاري مي كنم

 

هم اكنون و در همين جا نگراني را رها مي كنم هم اكنون و در همين جا خشم را رها مي كنم هم اكنون و در همين جا باخود و ديگران روراست هستم هم اكنون و در همين جا با خود و همه موجود هاي زنده مهربان هستم

 

آنچه در اين نيايش تاكيد شده فقط براي امروز، هم اكنونو همينجااست. اين واژه بر تمركز ذهن ما بر آنچه بر همين لحظه و در همين جا جريان دارد تا كيد مي كنند. ما در لحظه اكنونهستيم و در همينجاكه هستيم فقط بايد به جريان زندگي در زمان كنوني توجه داشته باشيم نه به گذشته يا آينده، چون هيچكدام از آن زمانها وجود ندارند و نمي توانند به لحظه اكنونما كه در آن نياز به كمك داريم به ما ياري رساند. اگر توجه ما به گذشته يا آينده باشد، نمي توانيم همه كوشش خود را صرف حل دشواري هاي اكنونيا امروزخود كنيم. آموختن از تجربه هاي گذشته و برنامه ريزي براي آينده هم در همين لحظه اكنونانجام مي شود. وقتي ذهن ما از اينجابه جاي ديگر و كس ديگري مي رود، از ان پس ، ديگر نمي توانيم اراده و اختيار خود را بكار بريم، زيرا آن جايي ديگرو آن كسي ديگررا نمي توانيم كنترل كنيم ، و اين ناتواني سبب نا آرامي مي شود. نيايش بامداد براي آغاز روز و با نيتي براي اين گونه بودندر طول همان روز است.نيايش بامدادي براي پايان روز و اين گونه شدندر همان لحظه و ، در نتيجه، براي به خواب رفتن آسوده آرامش با احساس شادي و خرسندي است.

 

عمل ري كي :

 

همه درمان گرها ازري کی استفاده میکنند ؟

 

همه شفا گران از كي يا نيروي حيات استفاده ميكنند و لي همه از ري كي استفاده نميكنند . ري كي نوع خاصي از نيروي حيات است كه فقط ميتواند بوسيله كسي كه براي اين كار آموزش ديده و با آن هم سو شده مورد استفاده قرار گيرد . اغلب در مانگراني كه با ري كي به وسيله استاد ري كي اموزش داده نشده اند از آن استفاده نميكنند . افرادي كه قبلا به كار درمان مشغول بودند گزارش ميدهند كه بعد از هم سويي با ري كي 50درصد قدرت آهنا افزايش يافته است .

 

انرژي هر گزکم نمیشود :

 

از آنجايي كه ري كي از بدن درمانگر ( كسي كه كانال ري كي شده- با ري كي همسو شده ) عبور ميكند هرگز پايان نمي پذيرد , در حقيقت انرژي ري كي هم درمانگروهم بيمار را در برميگيرد و هر دوي آنها را درمان ميكند . به همين دليل معالجه هميشه باعث افزايش انرژي و موجب احساس عشق و سرزندگي ميشود .

 

ري کی زیان آور نیست :

 

ري كي به وسيله آگاهي مطلق هدايت ميشود و هيچ گاه زيان آور نيست . ري كي هميشه احتياج شخص را ميداند و اثر مناسبي بر شخص ميگزارد. ري كي هميشه مفيد است .

 

چگونه ري کی درمان میکند ؟

 

موجودات زنده, زنده هستند زيرا نيروي زندگاني در آنها جريان دارد . نيروي زندگاني در بدن ما از گذرگاههاي مختلفي ميگذرد , آن گذر گاه ها را چاكرا ميگويند . و همچنين در اطراف ما نيزدر يك ميدان انرژيك كه هاله ناميده ميشود جريان دارد . نيروي زندگي اعضاي بدن را تغذيه ميكند و آنها را در عمليات حياتيشان حمايت ميكند . و قتي كه اين جريان از هم گسيخته يا قطع ميشود باعث كاهش عمل كرد يا از كار افتادن بخش يا بخش هايي از بافتهاي بدن ميشود . نيروي حيات مسئول افكار و احساسات است , وقتي ما آگاهانه يا نا آگاهانه افكار و احساسات منفي پيدا كنيم . اين افكار و احساسات انرژي منفي را به حوزه انرژي منتقل ميكنند و باعث قطع و كندي جريان كي ميشوند .

 

ري كي با جريان يافتن از خلال قسمت هاي صدمه ديده ميدان انرژي و جايگزين كردن آنها با انرژي هاي مثبت باعث درمان ميشود . ري كي سطح ارتعاشي ميدان انرژي را داخل و اطراف بدن , آنجا كه انرژي هاي منفي انبار شده بالا ميبرد و اين عمل باعث از هم گسيختن انرژي منفي و پاک سازي بدن ميشود . با اين عمل گذر گاه عبور كي تميز شده و بافت ها به طور طبيعي به حيات خود ادامه ميدهند .

 

موارد استفاده از ري کی :

 

ري كي تكنيك بسيار موثري براي ايجاد آرامش و آزاد كردن استرس ها و فشار هاي رواني است . ري كي سيستم ايمني را در نهايت ممكن فعال مي سازد . ري كي موجب تجديد حيات و دوباره جوان كردن بافت ها سلول ها و استخوان ها مي گردد . ري كي به طور همه جانبه عمل ميكند , موجب گسترش آگاهي شده و بالا رفتن سن بيولوژيك بدن را شديدا تحت تاثير قرار ميدهد .

 

و تعادل انرژي را بوجود مي آورد . در درمان بيماري ها ري كي دلائل مولد بيماري هارا تحت تاثير قرار ميدهد .

 

یکی از مزایاي ري کی خود درمانی است.

 

غير از به كار بدرن ري كي بر روي ديگران شما ميتوانيد خود را نيز معالجه كنيد . ري كي به همان خوبي كه روي ديگران عمل ميكند , روي خود شما نيز عمل ميكند .

 

چه چیزهایی میتوانند با ري کی درمان شوند :

 

ري كي در عين اقتدار و قدرت , لطيف آرام و ملايم است . در تاريخ طولاني استفاده از ري كي تقريبا هر نوع بيماري و آسيبي از قبيل بريدگي ها سردرد سرما خوردگي لاغري ضعف حافظه , كمبود اعتماد به نفس بخوابي و …. را معالجه كرده است . ري كي هميشه مفيد است و نتيجه موثر تري از ساير روش هاي درمان دارد . در طول درمان حس چيزي مانند تابش پرتوي گرم و نوراني را ايجاد ميكند . ري كي منافع زيادي هم براي درمان گر و هم براي بيمار دارد. درک و فهم را بالا برده و تجربيات رواني را افزايش ميدهد . زمان معالجه را كم ميكند ( توصيه ميشود ري كي هم زمان با درمان پزشكي انجام گيرد ) درد و رنج را كم , يا به كلي از بين ميبرد .

 

درمان حیوانات با ري کی :

 

ان هميشه مشابه درمان مان انسان ميباشد . دست روي قسمتهايي كه حيوان دوست دارد نوازش شود و ميبايست درمان شود مانند پشن گوشها زير گردن قرار دهيد . و نيز ميتوانيد زماني كه حيوان خواب است از فاصله اي نزديك ري كي بدهيد .

 

و يا حيوانات كو چك تر را در كف دست هاي گود شده قرار دهيد .

 

درمان گیاهان با ري کی :

 

گياهان با ري كي قوي و سالم رشد ميكنند . درختان ميتوانند از طريق بدنه شان ريكي دريافت كنند يا شما ميتوانيد آنها را بغل كنيد و از طريق دست و قلبتان به آنها ري كي بدهيد . اگر گياهان گلداني را در دست نگه داشته و به آنها از طريق ريشه ري كي بدهيد رشد ميكنند . جوانه ها و تخم ها ميتوانند با قرر گرفتن در كف دست هاي گود شده ري كي دريافت كنند .

 

ري کی و اجسام بی جان :

 

غذا , دارو , ملزومات برقي , ماشين ها باطريها و هر چيز ديگري كه به فكـر شما مي آيد مي توانند به وسيله قرار گرفتن دستها بر روي آنها درمان گردند . روي قسمت هاي اساسي دست هاي خود را قرار دهيد از تشخيص خود كمك بگيريد . شما هم چنين ميتوانيد اجسام خيلي بزرگ را كوچك تصور كرده و به آنها ريكي بدهيد . مانند يك مجتمع مسكوني . ري كي در همه چيز جريان پيدا ميكند . اجازه دهيد تصورات شما آزادانه حركت كند و بهترين استفاده را از اين هديه الهي ببريد .

 

هاله انرژیک یا اتریک بدن و چاکرا ها :

 

هاله :

 

اگركف دستهاي خود را به ارامي به يكديگر نزديك كنيد در هنگام نزديك كردن انها به يكديگر گرما را در كف دستان خود حس ميكنيد كه اين گرما خود نوعي از انرژي ميباشد. هاله انرژي ميدان انرژي است كه هر شيئ مادي را در بر گرفته است . ميدان انرژي انساني كه با زنده بودن بشر ارتباطي تنگاتنگ دارد تجلي ميدان انرژي كيهاني است . و اين لايه با فاصله چند سانتي از بدن قرار ميگيرد . سلامتي شخصيت و معنويت انسان در هاله انعكاس ميابد . هاله از لايه هاي مختلفي تشكيل شده است . هر يك به رنگ و تراكم خاصي ميباشد , كه هر يك وظيفه اي مشخص دارد و با يكي از چاكراها در ارتباط است .

 

 

هر چقدر رشد معنوي شما بيشتر و سلامت شما بالا تر باشد هاله شما خالص تر و درخشان تر ميباشد . و هر چه نا متعادل تر باشيد هاله كدر و تيره ميشود . شما هاله را نميتوانيد گول بزنيد. هاله شما نشانگر طبيعت حقيقي و شخصيت شما ميباشد .

چاکرا :

 

چاكراي اول

 

محل: بين مقعد و اندام تناسلي، به دنبالچه مرتبط است به طرف پايين باز ميشود غدد مربوطه: غدد فوق كليوي

 

هورمونهاي مربوطه : آدرنالين و نور آدرنالين بخشهاي مربوطه: تمام قسمتهاي سخت، ستون فقرات استخوانها، دندانها، ناخن ها، پاها، مقعد، روده ها، غدد پروستات، خون، تكثير سلولي

 

حس: بويايي

 

رنگ: قرمز آتشي

 

عنصر وابسته: خاک زمينه: اولين انرژي حياتي، اولين مراقبت پيوند با زمين و دنياي مادي، استحكام، قدرت موفق شدن جهت چرخش چاكرا: در مونث به سمت چپ يعني بر خلاف جهت عقربه هاي ساعت و در مذكر به سمت راست يعني در جهت چرخش عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي اول: لذت بردن از سپيده دم، طلوع و غروب خورشيد، خاک تازه نوع يوگا: هاتايوگا، كندامين يوگا

 

سياره هاي وابسته: كيوان، مريخ، پلوتون

 

توضيحات: اين چاكرا از نظر احساسي با ميل به زندگي و شادابي و از نظر فيزيكي با سيستم ايمني بدن در ارتباط است. اين چاكرا تنظيم كننده اعمالي است كه بدن و جسم را زنده نگه ميدارد. در اين چاكراست كه با زمين مرتبط ميشويم و انرژيهاي زميني (نيروي عاطفي، عشق و صبر ) را دريافت و تجربه ميكنيم. چاكراي اول اساس و پايه نيروي حياتي تمام چاكراهاي بالاتر را شكل ميدهد و سرچشمه نيروي حيات است. اين چاكرا منبع انرژي كنداليني است. بناي زندگي بدست آوردن امنيت مادي و حفظ تنازع بقا گونه ها با تشكيل خانواده، رابطه جنسي به عنوان يك عمل فيزيكي و بچه دار شدن هم از اعمال مربوط به اين چاكرا هستند.

 

وقتي نيروي حيات در اين چاكرا به درستي عمل نمايد، شخص اشتياقي مبرم به زندگي در جهان فيزيكي دارد و با انتقال انرژي به اطرافيان و حوزه انرژي آنها همچون يك مولد نيرو عمل ميكند. او اشتياقي راستين براي زيستن دارد. رنگ قرمز كه رنگ اين چاكرا ميباشد جسم فيزيكي را تحريك ميكند و سر زندگي و انرژي به جسم داده و روح را سر زنده و با هيجان ميكند و رنگ قرمز جرات، نيرو و قدرت، استواري و سلامتي ميبخشد. قرمز سبب غلبه بر بي حالي و افسردگي، ترس يا دلتنگي ميشود. قرمز رنگ آتش است. قرمز تعصب شديد، غيرت و هيجان است. افرادي كه بر افروخته و سرخ رنگ هستند ناخود آگاه احساس سرزندگي، پرتلاش بودن را به شما منتقل ميكنند و الگو و

 

نمادي هستند از يك فرد پرتحرک! آنچه برداشت ميشود اين است كه نيروي حيات مادي و جسمي از رنگ سرخ است. زماني كه دراين چاكرا مانعي ايجاد گردد شخص از فعاليت جسمي سر باز ميزند و انرژيش كاهش مييابد و حتي ممكن است عليل و ناتوان گردد. چنين فردي فاقد قدرت و توان جسمي است. بطور مثال اگر چاكراي اول به اندازه كافي كار نكند احساس عدم تعادل خواهيد كرد يا انگار فرش از زير پا كشيده شود درحالي كه محكم ايستاده ايد. اگر چاكراي اول بيش از حد كار كند ممكن است از كوره در برويد و عصباني و پرخاشگر شويد و اين ممكن است زماني باشد كه چيزهايي كه شما را مشغول و سرگرم ساخته توسط ديگران يا شرايط مورد سوال قرار گيرد. در نهايت زماني كه احساس عدم امنيت ميكنيد با خشم و غضب و زود از كوره در رفتن حالت دفاعي ميگيريد. از نظر احساسي كم تحمل ميشويد همچنين ممكن است افراط در مسائل احساسي و هيجاني مثل غذاي خوب و الكل و غيره داشته باشيد. در كارهايتان به شدت در حالت دودلي و شك و ترديد به سر ميبريد و زندگي را اغلب همچون بار سنگيني احساس ميكنيد به جاي آنكه از زندگي لذت ببريد و شاد باشيد. بطور كل اختلال در انرژي موجود دراين چاكرا موجب بيماريهايي مثل افسردگي، بيحالي، اعتياد (به هرچيزي،) روماتيسم، رعشه و كم خوني ميشود و همينطور بيماران بستري بر اثر نحيفي و لاغري و ضعف جسماني و بيماران حادثه ها و مجروحان جسماني نياز شديد به انرژي در اين چاكرا دارند اما انرژي دادن به اين چاكرا در كودكان هابپراكتيو، بيماران پرتحرک عصبي، پاركينسون، مجنونان، افراد عصباني و.، موجب تاثير منفي خواهد شد.

 

تغذيهء رنگي رنگ طبيعي خوراكيها و غذاهايي كه ميخوريم فركانس ارتعاشي همان رنگ را در دسترسمان قرار ميدهد و بروي چاكراي خاصي تاثير ميگذارد: جگر قرمز، دل، قلوه، كلم قرمز، چغندر قند، تمشك قرمز، گيلاس قرمز، انگور قرمز، آلوي قرمز، فلفل قرمز، سيب سرخ، گوجه فرنگي و هر چه قرمز است.

 

اثرات رنگ لباسها بر روي بدن

 

رنگ لباسها به دليل حساسيت نوري سلولهاي بدن بر ما اثر ميگذارند بنابراين بهتر است لباسي بپوشيم كه به رنگ آن نياز داريم اما فراموش نكنيد كه هر لباسي اعم از كت، پيراهن يا بلوز يا مانتو به تن ميكنيد، لباس زير شما بايد سفيد باشد. اگر لباستان از پارچه نخي يا ابريشم و يا پشم با رنگ طبيعي باشد بهتر است از لباسهاي مصنوعي با رنگ مصنوعي است.

 

چاكراي دوم محل: بالاي استخوان خاجي، تقريبا بالاي اندام تناسلي و پايين تر از ناف غدد مربوطه: تخمدانها، غده پروستات

 

هورمونهاي مربوطه: استروژن بخشهاي مربوطه: قسمت لگن، اندامهاي توليد مثل، كليه ها، مثانه، تمام مايعات بدن مثل خون، مايع لنف، شيره معده، اسپرم

 

حس: چشايي رنگ: نارنجي

 

عنصر وابسته: آب زمينه: نخستين احساسات جاري شدن با زندگي، لذن پرستي، شهوت، خلاقيت، شگفت زده و مشتاق جهت چرخش چاكرا: در زن در جهت عقربه هاي ساعت و در مرد خلاف عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي دوم: لذت بردن و مشاهده نور ماه و آب زلال طبيعي و غوطه ور شدن در آن و يا نوشيدن از آب چشمه نوع يوگا باكتي يوگا سياره هاي وابسته: ماه ، پلوتون

 

توضيحات:

 

چاكراي دوم مركز انرژي جنسي (گيرنده و فرستنده) و نفس و خلاقيت است كه به عنصر آب نسبت داده ميشود كه منبع تمام حيات زيست شناختي است. عنصر آب پاک كننده و تطهير كننده است و سدهايي را كه مانع جريان حيات است شسته و باز ميكند. در سطح فيزيكي آلودگيها را از كليه و مثانه باز ميكند و در سطح معنوي به شكل جريان روان و آزاد احساسات خود را نشان ميدهد و سبب ميشود تا انسان زندگي را هميشه تازه و جديد ببيند. از طريق اين چاكرا فرد مستقيما احساسات انسانها را درک ميكند و آن را به يكي از مراكز ادراک ماوراء حسي تبديل ميكند. چاكراي دوم اغلب جايگاه واقعي شاكتيمحسوب ميشود، شاكتي تجلي نيروي مونث خداوند به شكل انرژي خلاق است و حوزه نفوذ آن در اندامهاي توليد مثل است كه در مرد به صورت ميل خلق حيات جديد و در زن بصورت گيرنده ء تكانه هاي خلاق و ايجاد زندگي جديد است. خلاقيت شامل كاري كه فرد در هر زمينه اي انجام ميدهد نيز ميباشد. در نتيجه خلاقيت انسان توسط دستان او متجلي ميشود و اگر كاري كه انسان انجام ميدهد مطابق استعدادها و قابليت هاي شخصي اش باشد اين انرژي خلاق متجلي شده و باعث رشد و پيشرفت او در آن زمينه شده و باعث آرامش ذهن او ميشود و اگر برخلاف آن باشد باعث از بين رفتن آرامش ذهن او شده و يكي ازعوامل خشم و عصبانيت او ميشود. احساسات و اعمال فرد خلاق حتي باعث ايجاد انگيزه براي ديگران ميشود. چاكراي دوم به كيفيت عشق نسبت به جنس مخالف نيز مربوط ميشود ازين چاكرا فرد قدرت جنسي خود را حس ميكند و دومين هدف قدرتمند نيروي حيات (اشتياق به اتحاد دو جنس) آشكار ميگردد بنابراين قدرت جنسي در هر كس به نيروي حيات در او بستگي دارد. ناحيه لگن در بدن منبع حيات است، هر مركز آن كه مسدود گردد كاهش نيروي جسمي و جنسي را به دنبال خواهد داشت. انرژي جنسي در جريان آميزش جنسي شارژ و تخليه ميگردد. اين امر همچون حمامي از انرژي به جسم حياتي دوباره ميبخشد و آن را پاک ميكند و بدن را از انرژي هاي راكد، فضولات، تنشهاي عميق رها ميسازد و اين عمل براي سلامتي جسمي فرد امري مهم است. عمل رها سازي خويش بصورت دو جانبه يكي از طرق وانهادن تجردنفس و تجربهوحدتدر بشر است. تجربه اي كه از بدوي ترين اميال در سطح جسمي از يك سو و آرزوي عميق معنوي وحدانيت با الوهيت از سويي ديگر نشات ميگيرد. اين پيوند يكي از خصلتهاي معنوي و مادي در افراد بشر ميباشد.

 

انسداد انرژي در چاكراي دوم اگر راه عبور انرژي در اين چاكرا مسدود شده باشد يا اختلالي در اين چاكرا وجود داشته باشد به نفي يا سركوب اميال جنسي منتهي ميشود و اغلب در راه زياده روي در رابطه و خيال پردازي نمايان ميشود يا ممكن است به حالتي مانند اعتياد به مواد مخدر در آيد. در هر صورت نسبت به جنس مخالف شك و دودلي و تنش يا حتي نفرت وجود دارد و ابزار اين انرژي هاي طبيعي را فرد محكوم ميكند يا اينكه بصورت شهوت پرستي بي ادبانه و اصرار در اميال جنسي نمايان ميشود در هر صورت بد كار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ بوجود ميايد. بيدار شدن انرژي هاي جنسي بي ثباتي ايجاد ميكند و معمولا والدين و مربيان توانايي آموزش صحيح را در اين زمان به جوانها ندارند و اينكه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. كم كاري اين چاكرا ميتواند ريشه در دوران كودكي داشته باشد احتمالا والدين احساسات و ارتباطشان را كنترل ميكردند و فرد كمبود لذتهاي حسي مانند نوازش، مهر و عطوفت را تجربه كرده است در نتيجه احساساتش را سركوب كرده است و در دوران بلوغ مانع رشد انرژي هاي جنسي شده و نتيجه آن واپس زدگي، فقدان عزت نفس، فلج عاطفي و سرد مزاجيست و زندگي در نظرش غم انگيز، كسل كننده و بي ارزش است. اما با ريكي دادن به اين چاكرا و ريكي فرستادن براي درمان گذشته تمامي اين اختلالات درمان ميشود و وضعيت انرژي در اين چاكرا متعادل ميشود.

 

تغذيه رنگي براي درمان: خوراكيها و مواد غذايي به رنگ طبيعي نارنجي مثل: پرتقال، نارنگي، هويج، انبه، كدو تنبل، زردآلو ، نارنج و غيره

 

چاكراي سوم محل: دو انگشت بالاي ناف غده مربوطه: لوزالمعده، پانكراس(كبد) هورمون مربوطه: انسولين (كيسه صفرا)

 

بخشهاي مربوطه: فسمت پايين پشت، حفره شكمي، جهاز هاضمه، معده ، كبد، طحال، كيسه صفرا، دستگاه عصبي غير ارادي

 

حس:بينايي رنگ: زرد، زرد طلايي

 

عنصر وابسته: آتش زمينه: شكفتن شخصيت، عملكرد بر اساس احساسات و تجربه، شكل گيري شخص، نفوذ و قدرت، خرد، رشد تجربيات جهت چرخش چاكرا: در زنان بر خلاف جهت عقربه هاي ساعت و در مردان در جهت عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي دوم: لذت بردن از نور خورشيد، مزرعه گندم رسيده، گل آفتابگردان نوع يوگا: تانترا يوگا

 

سياره هاي وابسته: خورشيد، مشتري، تير، مريخ

 

توضيحات: ماني پورا لغت مركب و به معني شهر جواهرات است و علت اين نامگذاري اين است كه چاكراي ماني پورا نقطه كانوني گرما، مركز حرارت، نور، انرژي و فعاليت است، جايي كه انرژي جسماني پخش ميشود و چنانچه شخص عشقي مفرط به سلامت جسم و ميل به حفظ آن داشته باشد، اين چاكرا باز است. چاكراي ماني پورا به عنصر آتش نسبت داده شده و نشانگر خورشيد انسان و مركز قدرت و اراده اوست، ماني پورا و آجنا(چاكراي چشم سوم) دو مركز اراده در بدن ميباشند. به طور كل قدرت اراده، اعتماد به نفس، عشق به نفس، احترام به نفس، اطمينان از توان بالقوه خود و توانايي فيزيكي و ذهني مقابله با فشار رواني يا همان آرامش دروني و ثبات شخصيت است و همچنين تمام كاركردهاي اندامهاي گوارش و سيستم عصبي مربوط به اين چاكرا ميباشد و ارتباطي نيز با چشمها كه حس تحليل كننده اند دارد. توانايي نه گفتن نيز در اين مركز ايجاد ميشود. در اينجا انرژي خورشيدي كه پرورش دهنده بدن اتري (كالبد اختري) است جذب ميشود و به بدن فيزيكي حيات بخشيده و از آن حفاظت ميكند و تمامي بدن را در بر گرفته و شخص را از امواج منفي و تشعشعات محيط اطراف مصون ميدارد. اگر چه ماني پورا چاكرايي مربوط به ذهن است اما با حيات عاطفي انسان پيوند دارد، زيرا ذهن يا پديده هاي ذهني عمل تنظيم عواطف را بر عهده دارند در نتيجه انرژيهاي احساسي و عواطف ازين چاكرا به چاكراي قلب و چاكراي خاجي منتقل ميشود. پس در اينجا آرزوهاي حياتي، آرزوها و احساسات چاكراهاي پايين تر درک ميشود و بصورت كلام در ميايد. وقتي كودكي متولد ميشود، بند نافي اتري بين او و مادر باقي ميماند. اين رشته ها نمايانگر پيوند ابناء بشر با يكديگر هستند. هرگاه دو انسان با يكديگر رابطه اي برقرار سازند، ريسماني بين چاكراهاي شبكه خورشيدي آنها رشد ميكند و هرقدر اين رابطه محكم تر، تعداد و قدرت اين ريسمانها افزون تر و زماني كه رابطه در حال گسستن است، رشته ها به تدريج جدا ميشوند. در دوران كودكي اين رشته ها بين مادر و فرزند بيشتر است و در دوران بزرگسالي اين رشته ها را با همسر خويش برقرار ميكند. در ضمن اين مركز به عنوان درمان نيز شناسايي شده و به شفاي معنوي مربوط است. گفته ميشود كه در برخي از درمانگران اين چاكرا بسيار بزرگ و رشد يافته است.

 

انسداد انرژي و كم كاري چاكراي سوم وقتي چاكراي سوم درست كار نكند، فرد ميخواهد همه چيز بر طبق خواسته هاي او انجام شود و دوست دارد دنياي درون و بيرون را كنترل كرده و غلبه و اعمال قدرت كند ولي از درون نا آرام و ناراضي است. احتمالا او در دوران كودكي يا نوجواني طرد شدن را تجربه كرده است. او توانايي رشد ارزشهاي خود را ندارد و اصرار مي ورزد تا فعاليتهاي بيروني را افزايش دهد تا بتواند احساسات آزار دهنده، كمبودها و نقطه ضعف ها را بپوشاند و نياز به آرامش دروني دارد. نگراني و ناآرامي و استرس او واكنش همه خشمي است كه در مدت زماني طولاني فرو خورده است. هر استرسي ميتواند احساسي مانند گرسنگي ايجاد كند. حتي زماني كه بدن احتياج به غذا ندارد و اين گرسنگي همان نياز به انرژي در اين چاكرا ميباشد. انسدادهاي متداول انرژي دراين چاكرا عبارتند از: عصبانيت، ترس، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه، ديابت، مشكل فشار خون، مشكلات گوارشي، عقده حقارت يا عقده خود بزرگ بيني، مشكل در پانكراس و معده، خجالتي و كم رو بودن و… كم كاري چاكراي سوم فرد را مايوس و نا اميد كرده و سدهايي را مانع تحقق خواسته هايش ميبيند. احتمالا آزادي شخصيت او در زمان كودكي به شدت محدود شده است و او ترس از دست دادن تاييد والدين و معلمان را داشته و در ابراز احساسات ترديد و آنها را سركوب و باعث تلمبار شدن آنها شده و اين همان چيزيست كه باعث به وجود آمدن مشكل در اين چاكرا شده است، وقتي با مشكلي رو به رو ميشود احساس ناراحتي و ترديد پيدا كرده يا به شدت عصبي ميشود و اعمالش به شدت بي نظم و بي برنامه ميشود.

 

تغذيه رنگي: فلفل زرد، بلال شيرين، آلوي قطره طلا، موز، آناناس، كدوي مسمايي، كره، زرده تخم مرغ، پنير هلندي و غيره

 

چاكراي چهارم محل: وسط قفسه سينه غده مربوطه: تيموس

 

بخشهاي مربوطه : قسمت بالاي پشت، قلب، دنده ها و قفسه سينه، قسمت پاييني ريه ها، خون، دستگاه گردش خون، پوست، دستها حس: لامسه رنگ:سبز، صورتي، طلايي

 

عنصر وابسته: هوا زمينه: آشكار شدن چگونگي قلب، عشق، همدردي، شراكت، همدلي صميمانه، عدم خود خواهي، از خود گذشتگي، سلامتي جهت چرخش چاكرا: در زنان در جهت عقربه هاي ساعت و در مردان بر خلاف جهت عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي چهارم: طبيعت بكر و پياده روي آرام در فضاهاي سبز، شكوفه ها، گلهاي صورتي رنگ، آسمان صورتي

 

نوع يوگا: كارما يوگا سياره هاي وابسته: خورشيد، ناهيد، كيوان

 

توضيحات: اين چاكرا مركز عواطف واقعي چون همدلي با ديگران و سازگاري با آنها، رشد معنوي، شفقت، خلوص و عشق است. هنگامي كه اين مركز به درستي عمل نمايد ما به خود، خانواده، فرزندان، همسرمان، حيوانات دست آموز،

 

29

 

دوستان، همسايه ها، هموطنان، همنوعان و تمام مخلوقات زميني عشق ميورزيم. ازين مركز ريسمان هايي را به چاكراي قلب افرادي كه آنها را دوست داريم، وصل ميكنيم. عواطف مربوط به عشق كه در اين چاكرا جريان مي يابند معمولا سبب جاري شدن اشك از چشمها ميگردند. هنگامي كه اين موقعيت زيبا و دلپذير، يعني باز بودن چاكراي قلب را تجربه كنيم، در مي يابيم كه در گذشته تا چه حد از آن محروم بوديم و اين سبب جاري شدن اشك ميگردد. هدف اصلي در اين چاكرا رسيدن به وحدت كامل از راه عشق است و زماني كه اين چاكرا كاملا باز و پاک باشد، حقيقت و عشق بدون قيد و شرط را شكل ميدهد و وقتي با چاكراهاي بالاتر مرتبط ميشود اين عشق به باكتي عشق الهيتبديل ميشود كه ما را از حضور الهي در تمام خلقت آگاه ميسازد و به سوي وحدت با هر آنچه كه در جهان وجود دارد راهنمايي مان ميكند، و در جهت دستيابي به اين هدف قلب ما بايد بياموزد كه عشق بورزد، درک كند و شخصيت خاصمان را باور كند و اين تنها زماني عملي ميشود كه ياد بگيريم با خطاها و ضعفهاي خودمان و جهان روبرو شويم و آنها را بپذيريم و دوست بداريم و گرنه بيمار، ضعيف و ناشاد خواهيم شد. چاكراي قلب سه چاكراي پايين را به سه چاكراي بالا وصل ميكند. چاكراي قلب با هر نوع ادراک لطيف (در مشاركت و هماهنگي با چاكراي خاجي و خصوصا چاكراي چشم سوم) پيوندي نزديك دارد. توانايي هاي والاي چاكراي چشم سوم با باز شدن چاكراي قلب همزمان ايجاد ميشود. چاكراي قلب رنگ سبز، صورتي و گاهي طلايي ساطع ميكند، سبز رنگ سلامتي، همدردي و هماهنگي است. رنگ سبز روشن در چاكراي قلب نشانه سلامتي كامل است، در حالي كه رنگ طلايي مخلوط با صورتي نشان دهنده آن است كه شخص در عشق پاک و فداكارانه الهيبه سر ميبرد. سبز رنگ طبيعت، رنگ نيروي تعادل، رنگ پيشرفت ذهني و بدني است. رنگ سبز بدن را از سموم پاک كرده و باعث هماهنگي جسم، ذهن و روح ميگردد و اثر خوشايندي بر دستگاه عصبي دارد. سبز ارتعاش افكار ما را موزون نگه داشته و به ما آرامش ميدهد. همچنان كه قلب طبيعت با سبز اداره ميشود، قلب انسان نيز چنين است. سبز روي فشار خون به شكل شگفت آوري اثر ميگذارد. با سبز شدن تنه و شاخه درختان و جوانه زدن آنها از آمدن بهار با خبر ميشويم. عادت كرده ايم كه بهار را همراه با انرژي جديد در تنه، اعضا و قلب خود احساس كنيم. بعد از زمستان و در بهار، ما از نظر روحي و سلامت احساس شادابي بيشتري ميكنيم. اين احساس تازگي، نتيجه تاثير پرتو سبز بر بدن هاي ظريف تر ميباشد. اين رنگ مناسب ذهن و روح ما است. بنابراين در چاكراي قلبمان توانايي عظيمي را براي دگرگوني خود و ديگران داريم. اگر ياد بگيريم كه تمام بخشهاي شخصيت خود را از صميم قلب بپذيريم و

 

30

 

دوست داشته باشيم، ميتوانيم كاملا دگرگون يا سالم شويم. يك چاكراي باز قلب ميتواند خود به خود تاثير شفابخش و دگرگون كننده بر روي ديگران داشته باشد و گرماي طبيعي، صميميت و شادي پخش كند و اين قلب اطرافيان را باز ميكند، اطمينان، شادي و سرور به وجود مي آورد و با باز بودن آن همهء موجودات را درک ميكنيم چه ذي شعور باشند و چه نباشند و حتي به ستارگان ، خورشيد و جهان زندهء اسرار آميز عشق ميورزيم. انسداد انرژي و كم كاري چاكراي چهارم: درست كار نكردن اين چاكرا باعث ميشود كه فرد هميشه در ازاي عشقي كه ميدهد انتظار سپاس و قدرداني داشته باشد. و فرد از پذيرش عشق ديگران عاجز است و قادر نيست خود را براي پذيرفتن اين عشق باز بگذارد. مهر و محبت و ملايمت ديگران او را شرمنده ميكند. شايد به خود بگويد نيازي به عشقي كه ديگران بتوانند به او بدهند ندارد. كم كاري چاكراي قلب فرد را بسيار آسيب پذير، وابسته به عشق و علاقه ديگران ميكند. وقتي احساس ميكند كه طرد شده است عميقا آزرده و افسرده و غمگين ميشود و در لاک خود فرو ميرود . او دوست دارد عشق بورزد، اما ترس از طرد شدن باعث ميشود كه نتواند راه درستي براي اين كار پيدا كند و اين باعث تحكيم نقاط ضعف و ناتواني او ميشود. براي جبران فقدان عشق به شدت دوستانه و مهربان رفتار ميكند و با تمام افراد يكسان و سرد رفتار ميكند، بدون اينكه با هيچ يك از صميم قلب درگير شود. انسدادهاي رايج در چاكراي قلب: جرم انديشي، تعصب و تحجر، لاپوشاني كردن، ناشكيبايي و كوته فكري و تفكر سياه، سفيد (مثل خدا و شيطان، آدمهاي خوب و بد، قدرتهاي خوب و بد و..).

 

بيماريها: بيماريهاي قلبي، فشار خون، زخم، سرطان، دردهاي عصبي، آنفولانزا، دردهاي آنژيني، بالا بودن كلسترول، رگهاي مسدود، خنكي دستها و پاها، خستگي مزمن، بيماري كبد، ايمني كم در برابر بيماريها و پيري زودرس و …

 

تغذيه رنگي: اسفناج، كلم، فلفل سبز، كاهو، سيب سبز، گوجه سبز، نخود سبز، عدس سبز، لوبيا سبز، كيوي، خيار و… و اغلب ميوه ها و سبزيهاي سبز كه نه واكنش اسيدي دارند و نه آلكالين، مناسب هستند.

 

31

 

چاكراي پنجم

 

محل: بين حفره گردن و حنجره غدد مربوطه: غده تيروئيد، غده پارا تيروئيد هورمونهاي مربوطه: تيرولسين، تري يدوتايرونين، پاراتورمون

 

بخشهاي مربوطه:ريه ها، نايژه ها، مري، تارهاي صوتي، گلو، پشت گردن، فك، گونه ها، كتفها، شانه ها

 

حس: شنوايي رنگ: آبي روشن و همچنين نقره اي و آبي مايل به سبز عنصر وابسته: اتر(آكاشا)

 

زمينه: برقراري ارتباط، خلاقيت، ابراز وجود، باز بودن، انبساط، استقلال، منبع الهام، دستيابي به سطوح لطيف وجود جهت چرخش چاكرا: در زنان در خلاف عقربه هاي ساعت و در مردان در جهت حركت عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي پنجم: نگاه كردن و لذت بردن از آسمان آبي، انعكاس آسمان در آب، امواج آرام

 

نوع يوگا: مانترا يوگا سياره هاي وابسته: مريخ، كيوان، ونوس، اورانوس

 

توضيحات :

 

لغت ويشودها به معني پالايش است و بنابراين اين چاكرا مركز تصفيه سازي نام دارد. سمبل اين مركز يك نيلوفر آبي است با 16گلبرگ كه در مركز آن مثلثي وارونه با دايرهء سفيد رنگي محاط بر آن قرار دارد. طرح حيواني اين مركز را فيل و مانترا يا صوت چاكراي گلو را هامتشكيل ميدهد. چاكراي گلو مركز نيرو هم گفته ميشود زيرا آفريننده ترين مركز بدن انسان است، چون در اينجا بزرگترين مركز خود ابرازي انسان به شكل سخن پديدار ميگردد. اكثر اوقات انسان تحت تاثير نيروي سازنده يا تخريبي سخن قرار گرفته يا ميگيرد. پس اين چاكرا همانند

 

32

 

پلي است بين افكار و احساسات، انگيزه و واكنشهاي انسان، و پيوند مهمي را بين چاكراهاي پايين تر و چاكراي هفتم (تاج) به وجود مي آورد و محتواي همه چاكراها را به بيرون منتقل ميكند. چاكراي گلو با عنصر اتر و حس شنوايي در ارتباط بوده و اتر نيز وسيلهء صداست و محليست كه انسان صداي درونش را از كرانه هاي ماوراء حسي به گوش درون ميشنود و با روح خود ارتباط برقرار ميكند و الهام او را دريافت مينمايد و همچنين اعتماد به نفس راسخي در هدايت متعالي خود پيدا ميكند و به همين علت است كه اين چاكرا مركز خلاقيت و آفرينندگي به ويژه در كلام است. براي آواز خواندن از اين مركز انرژي استفاده ميشود. موسيقي توليد شده توسط صدا از نظر درماني بسيار موثر است. بطور كل ارتباط برقرار كردن در زندگي شخصي عمدتا از راه صحبت كردن و همين طور با حركت و حالت و نيز فرمهاي خلاق بيان مثل موزيك، هنرهاي تجسمي و نمايشي و رقص و… توسط اين مركز انرژي اتفاق مي افتد. پس چنين است كه كتابها، موسيقي، نقاشي و امثال آنها بوسيله همين چاكرا شكل ميگيرند و از روشهاي پرورش چاكراي گلو، آواز خواندن هارمونيك، هنر درماني و هرنوع خلاقيت هنري، سفالگري، رقص آزاد و رقص شكم و… ميباشند. در چاكراي گلو خلاقيت چاكراي دوم (هارا، خاجي) به انرژيهاي چاكراهاي ديگر وصل ميشود و اتر به اين انرژيها شكل ميدهد كه از طريق آنها با جهان بيرون ارتباط برقرار شود. از راه چاكراي گلو همه آنچه در درون داريم ابراز ميكنيم مثل خنديدن، گريه كردن، احساسات عاشقانه و شادي، دلواپسيها و پرخاشگريها، آرزوها و تصميمها و همينطور ايده ها و دانش و دريافتهاي درونمان را و هرگونه فرو خوردن بيان بروي اين چاكرا اثر خواهد گذاشت. فردي كه تجربيات دردناكي را بطور جدي در گذشته تجربه كرده يا در حال حاضر تجربه ميكند، اگر اين ناراحتي ها را با كسي تقسيم نكند مشكلات زيادي را در اين چاكرا تجربه خواهد كرد. ويشودها چاكرا به قبول مسئوليت نيازهاي شخصي مربوط ميشود و هنگامي كه فرد از سرزنش ديگران به خاطر كمبودهاي خود دست بردارد و براي بدست آوردن آنچه بدان نياز و آرزو دارد اقدام نمايد، به بلوغ دست يافته و اين چاكرا به درستي عمل ميكند. هرچقدر كه ويشودها چاكرا درست تر كار كند آگاهي ما نسبت به بدن ذهني مان بيشتر ميشود و هرچقدر كه قدرت تشخيص مان نسبت به عملكرد بدن ذهني بيشتر شود، آگاهي مان نسبت به بدنهاي فيزيكي، اتري، احساسي (اختري) بيشتر ميشود در نتيجه ديگر افكارمان از راه احساسات و حواس فيزيكي ابراز نميشود بلكه شناخت واقع بينانه را ممكن ميسازد. زماني كه گردش اين چاكرا صحيح نباشد فرد عالم را به ديدهء منفي و خصمانه مينگرد در نتيجه محتاط شده، انتظاراتي منفي خواهد داشت. به احتمال زياد چنين فردي

 

33

 

بجاي عشق و انرژي هستي بخش، در انتظار دريافت خصومت، درنده خويي و پستي است. پس به خاطر اين انتظارات منفي حوزه نيروي منفي را در اطراف خود بوجود مي آورد و بنابراين دريافتهاي منفي خواهد داشت. در نتيجه تبليغات منفي را به خود جذب ميكند. هنگامي كه فرد چاكراي گلوي خود را ميگشايد به تدريج قادر به جذب انرژي بيشتري خواهد شد اما به احتمال زياد در مدت كوتاهي پس از گشودن آن بر اساس باورهاي منفي خود او دريافتهايي منفي خواهد داشت. و اگر او بتواند اين تجربه را پشت سر بگذارد و با ذات درون خود ارتباط برقرار كند و مجددا اعتماد دروني را در خود مستقر نمايد ميتواند دوباره اين چاكرا را بگشايد. و اين روند باز و بسته بودن چاكرا تا زماني كه تمام سوء تعبيرات قبلي جاي خود را به اعتماد به عالمي بي خطر و انرژي بخش نسپارد ادامه خواهد يافت. در ضمن نحوه نگرش انسان به خويش در جامعه، محيط شغلي و در ميان همنوعان بروي اين چاكرا تاثير ميگذارد. اگر انسان داراي شغلي خوب و راضي كننده بوده و در راه آن سعي و كوشش مورد نياز را بنمايد و آن را به عنوان وظيفه خود در زندگي بپسندد، اين چاكرا باز است و چنين كسي از لحاظ شغلي موفق خواهد بود و از كيهان انرژي دريافت ميكند و اگر چنين نباشد براي جبران كمبود مناعت طبع و براي اجتناب از ياس دروني از سپر دفاعي غرور استفاده ميكند و با اظهاراتي از قبيل زندگي فرصت شكوفايي استعدادهايش را در اختيارش قرار نداد ، نقش انساني قرباني را ايفا خواهد نمود ، در اين چاكرا ترس از شكست هم ظهور ميكند. اين احساسي است كه مانع استفاده از فرصتها براي اقدام در امور و آفرينش آنچه كه با تمام وجود فرد بدان تمايل دارد، ميگردد. اين ترس شامل دوستي كردن با ديگران و بطور كلي زندگي اجتماعي نيز ميشود. چنين فردي از برقراري ارتباط با ديگران اجتناب ميكند چون ازينكه مبادا موجب بي مهري قرار گيرد ميترسد، از سويي از ابراز وجود خود داري ميكند و از سويي ديگر در هم چشمي با ديگران دچار غرور شده ميگويد: من از تو بهترم، تو لياقت همنشيني با من را نداري، و اين احساس سرخوردگي از درون فرد ريشه ميگيرد و به اطرافيان انعكاس مي يابد. راه كنار نهادن اين عواطف و گشودن اين چاكرا رفتن به دنبال حرفه مورد علاقه، برقراري تماس با افراد مطلوب و آشكار نمودن عواطف در رابطه با اينگونه افراد است .

 

انسداد انرژي در چاكراي پنجم_ويشودها چاكرا :

 

34

 

اگر انسداد انرژي درون اين چاكرا باشد ميتواند مانع ارتباط بين ذهن و بدن تان گردد و يا در ابراز احساسات دچار مشكل ميشويد در اين صورت احساسات برطرف نشده را با اعمال بدون ملاحظه و فكر ابراز ميكنيد. يا اينكه برخورد غير منطقي ميكنيد و افكار و احساسات را رد كرده و آنها را به حق نميدانيد. به احساساتي اجازه ابراز ميدهيد كه از فيلتر داوري خودتان گذشته و با قضاوت ديگران هم تناقضي نداشته باشد. يك احساس گناه ناخود آگاه و ترسهاي ذاتي شما مانع از ديدن و نشان دادن خودحقيقي تان و بيان آزادانه عميق ترين افكار، احساسات و نيازها ميشود و در عوض با تعدادي كلمه و حركات سر و دست آنها را ميپوشانيد و وجود حقيقي خود را كتمان ميكنيد. كلامتان هم يا خشن و بي ادبانه است يا سرد و جدي. ممكن است با لكنت زبان صحبت كنيد، صدايتان نسبتا بلند و كلامتان فاقد معناي عميق است.

 

به خود اجازه نميدهيد كه نقطه ضعف هايتان را نشان دهيد بلكه سعي ميكنيد به هر قيمتي شده دائما قوي به نظر بياييد. در نتيجه ممكن است خود را خيلي تحت فشار قرار دهيد. ممكن است بار زندگي بروي دوشتان سنگيني كند. زماني كه سركوب شويد و ناكام بمانيد نيز انسداد انرژي بوجود مي آيد. انسداد انرژي در چاكراي گلو در كساني كه از قدرت بيانشان براي گول زدن ديگران سوء استفاده ميكنند نيز ديده ميشود يا براي جلب توجه ديگران بلا انقطاع حرف ميزند. با كم كاري چاكراي گلو شما خجالتي، ساكت و درون گراييد و وقتي صحبت ميكنيد فقط در مورد چيزهاي كم اهميت زندگي بيرونيتان حرف ميزنيد. اگر سعي كنيد احساسات و افكار باطني تان را بيان كنيد به سرعت احساس ورم در گلو ميكنيد و صدايتان حالت تصنعي به خود ميگيرد و لكنت زبان پيدا ميكنيد. در برخورد با ديگران احساس عدم اطمينان و ترس از قضاوت داريد و اغلب واقعا نميدانيد چه ميخواهيد. پيامهاي روحتان را دريافت نميكنيد و به نيروي بصيرت خودتان اعتماد نداريد. اگر چاكراي پنجم تان را بهبود نبخشيد مشكل جدي پيش خواهد آمد.

 

چاكراي گلوي كاملا باز: احساسات، افكار و دانش درونتان را آزادانه و بدون ترس ابراز كنيد. ميتوانيد نقاط ضعف و قوتتان را آشكار سازيد. صداقت دروني تان نسبت به خود و يا ديگران از موضع درستي بيان ميشود اگر لازم باشد ميتوانيد كاملا ساكت بمانيد و از صميم قلب به ديگران گوش دهيد و درک كنيد گفتارتان خلاق و پرشور است در عين حال كه كاملا

 

35

 

واضح است. مقاصدتان را به بهترين وجه و بيشترين اثر براي تحقق بخشيدن به خواسته تان بيان ميكنيد. صداي شما پر طنين و خوش آهنگ است و وقتي با مشكل و يا مخالفتي رو به رو ميشويد با خودتان صادق باقي خواهيد ماند و ميتوانيد اگر بخواهيد نهبگوييد. آزاد از تعصب و داراي صعه صبر و براي حقايق لطيف باز هستيد. از راه آنها هدايت ميشويد و صداي درونتان را ميشنويد كه در زندگي شما را رهبري ميكنند. در مي يابيم كه تمام ظاهر خلقتپيام خاص خود شان را دارند. به علت استقلال دروني و ابراز آزادانه آنچه هستيد سروري عميق و احساس موفقيت و استحكام شخصيت در شما بوجود مي آيد.

 

بيماريها:

 

بيماريهاي گلو، ورم لوزه، سرفه، برونشيت، آسم، عفونتهاي بخش تحتاني دستگاه تنفس، ناراحتي هاي ريه، سينوسها و حنجره، سرماخوردگي عمومي، لارنژيت (التهاب حنجره،) گواتر، خستگي گردن، دندان درد و مشكلات لثه، دندان در آوردن كم كاري يا پر كاري تيروئيد، آبله مرغان، تب ها، نيش حشرات، قلنج، خارش، سفيدي مو و…

 

تغذيه رنگي: توت آبي، انگورها، آلو سياه و اغلب ميوه هاي آبي و…

 

چاكراي ششم

 

محل: وسط پيشاني، كمي بالاتر از ابروها غده مربوطه: هيپوفيز

 

هورمون مربوطه: وازوپرسين بخشهاي مربوطه: چشمها، گوشها، بيني، صورت، مخچه، سيستم عصبي، ستون مهره حس: تمام حسها، از جمله ادراک فراحسي

 

رنگ: نيلي، همچنين زرد و بنفش

 

36

 

زمينه: عملكرد ادراک، كشف و شهود، رشد حسهاي دروني، قدرتهاي ذهني، عملكرد ادراک شخص، تجلي جهت چرخش چاكرا: در زنان در جهت حركت عقربه هاي ساعت و در مردان برخلاف حركت عقربه هاي ساعت امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي ششم: با تماشاي آسمان آبي پر رنگ و پر ستاره شب فعال مي شود.

 

نوع يوگا : گيانا يوگا، يانترا يوگا سياره هاي وابسته:تير، مشتري، اورانوس، نپتون.

 

توضيحات: آجنا در لغت به معني فرمان و مركز فرمان است. آجنا چاكرا به شكل دايره اي با 2گلبرگ در دو طرف آن توصيف مي شود، بر روي اين گلبرگها حروف سانسكريت (هام) و (كشام) نقش بسته است، اين دو گلبرگ به نيروهاي مثبت و منفي پرانا كه در اين مركز به هم اتصال مي يابند و همچنين به خورشيد و ماه اشاره دارند. اين دو گلبرگ نشانه نفس و روح هستند. به عبارتي ذهن استدلالي و ذهن الهامي. گاه آجنا چاكرا را دري قلمداد مي كنند كه به قلمرو آگاهي برين و آگاهي عمقي باز مي شود. در اينجاست كه انسان با چشم دل مي بيند، در بسياري از سنتهاي عرفاني، گشايش اين چاكرا مربوط به بيداري معنوي است. در حين مراقبه نيز از اين چاكرا براي تمركز استفاده مي شود. در مراقبه عميق، چشم روحاني يا چشم واحد در قسمت مركزي پيشاني قابل مشاهده خواهد بود. اين چشم عالم بر همه چيز، در متون مقدس مختلف با نام هاي چشم سوم، چشم دورن، چشم شيوا، چشم شهود، ستاره شرق، قوايي كه از بهشت فرو مي آيد و غيره ناميده شده است. آجنا چاكرا مركز توسعه رشد عقل و هوشياري و مركز خرد و عقل است. از طريق اين چاكراست كه شخص مي تواند تواناييهاي هوشي و عقلي، حافظه، اراده، تمركز، تدبير و تجسم را در خود افزايش دهد. در بدن دو مركز اراده وجود دارد، يكي از آنها چاكراي ماني پورا (شبكه خورشيدي) و ديگري آجنا چاكراست. همچنين انرژي كه پشت مقاصد شخص قرار دارد، از اين چاكرا آزاد مي شود. چنانچه اين چاكرا باز باشد به دنبال افكار و انديشه هاي انسان اعمال مناسبي شكل مي گيرند كه سبب تجلي مادي انديشه ها در جهان فيزيكي مي گردد و فرد با قدرت تجسم اش مي تواند انرژي را براي تحقق بخشيدن خواسته ها بيافريند، همچنين در تلفيق با چاكراي باز قلب فرد مي تواند انرژيهاي سلامتي بفرستد چه براي آنچه در

 

37

 

دسترس است و چه براي فاصله دور. چنانچه اين چاكرا بسته باشد، فرد براي به ثمر نشاندن انديشه هايش تلاشي دراز مدت در پيش روي دارد. اگر انسان داراي ذهنيت و انتظارات مثبت در مورد همه چيز باشد در نتيجه دريافتهايي مثبت از محيط وافراد ديگر خواهد داشت و اگر او تعبيرات ذهني منفي از هر چيز داشته باشد همان ها را به جهان خارج از خود انعكاس داده و بدين وسيله به آنها شكل داده و دريافتهايي منفي خواهد داشت. آجنا چاكرا مركز اتصال سه كانال انرژي آيدا، پينگالا، سوشومنا است. با ادغام و آميزش انرژي كيهاني و قمري و خورشيدي در اين چاكرا در انسان بيداري روحي حاصل مي آيد و در هنگام بيداري اين چاكرا در فرد قدرت روشن بيني، روشن شنوي و تله پاتي و پيشگويي پد يدار مي گردد. هنگامي كه اين مركز كاملا بيدار است انسان در وراي كارماي خود (رسيدن به سطحي از مسير روحي كه در آنجا قانون علت و معلول به انسان مربوط نيست) بسر مي برد، اما در عين حال قادر به ديدن كارماي اطرافيان و اقوام و مليتهاي جهان است. در حالت متمركز بودن در اين چاكرا اين توانايي در انسان ايجاد مي گردد كه به ديگران در محور كارمايشان كمك كند. آجنا چاكرا تحت كنترل سياره اورانوس فعاليت كرده و از خودگذشتگي و آرمانگرايي از كيفيتهاي تابشي آن بشمار مي آيد. آجنا چاكرا بر روي غده هيپوفيز تاثير مي گذارد. غده هيپوفيز سلطان غدد نيز ناميده مي شود، زيرا اين غده به تمام غدد ديگر فرمان مي دهد. اين غده قدرت اراده، فدرت تشخيص و همچنين بينايي، شنوايي و حافظه را كنترل مي كند. تمام نوابغ داراي غده هيپوفيز برتري مي باشند. اين غده رشد بدن را نيز كنترل مي كند. اختلال در عملكرد اين غده سبب مي شود كه فرد از نظر فيزيكي رشد بسيار ناكافي داشته باشد و كوتاه قد شود. يك خانم باردار نبايد تحت فشار عصبي قرار گيرد، زيرا اين حالت ممكن است سبب بروز اثرات منفي بر روي غده هيپوفيز جنين در داخل رحم مادر شود و درجات مختلف عقب ماندگي ذهني را ايجاد كند. ترس دائمي بر روي غده هيپوفيز اثر مي گذارد و مي تواند فرد را بسيار ضعيف و كم رو كند. فشار و نگراني نيز سبب اختلال در عملكرد اين غده مي شود و مي تواند باعث افزايش فشار خون و مشكلات گوارشي نيز بشود.به افرادي كه مستعد ابتلائ به انواع ترس و بيم هستند و افرادي كه تمايل به دروغ گويي دارند و يا سركش و نافرمان هستند و يا حتي دزدي مي كنند بايد به آجنا چاكراي آنها ريكي داد. همچنين براي درمان ذهني و احساسي ضربه اي كه ناشي از حادثه يا اتفاقي در گذشته رخ داده نيز بايد به اين چاكرا ريكي داد.

 

38

 

انسداد انرژي در چاكراي ششم (آجنا چاكرا) اگر اين چاكرا ضعيف و جريان انرژي در آن راكد باشد، به علت كمبود انرژي در آن قدرت خلاقيت فرد متوقف مي گردد، يا اينكه فرد افكار خلاقه زيادي در سر دارد اما هرگز محقق نمي گردد. همراه با اين وضعيت عذر و بهانه اي دائمي وجود خواهد داشت كه براساس آن جهان خارجي به سبب نقائص خود مورد سرزنش قرار مي گيرد. تنها چيزي كه اين فرد بدان نياز دارد، اين است كه بياموزد چگونه اميال خود را گام به گام به تحقق برساند. پيامد عملكرد ناهماهنگ چاكراي چشم سوم عدم تعادل است، به طور مثال: پافشاري بيش از حد روي حوزه عقل، و تصميمات زندگي فرد منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد و فقط آنچه را كه با ذهن منطقي اش درک مي كند قبول دارد، شخص به آساني قرباني تفكر روشنفكرانه خود مي شود، تنها چيزي را قبول مي كند كه ذهن او بتواند درک كند، و از روشهاي علمي قابل اثبات باشد. عملكرد ناهماهنگ ديگر اين چاكرا اين است كه فرد با قدرت ذهنش سعي مي كند بر روي ديگران و رويدادها تاثير بگذارد، صرفا فقط مي خواهد قدرتش را نشان دهد و يا براي ارضاي نيازهايش از آن استفاده مي كند. در اين وضعيت معمولا چاكراي شبكه خورشيدي هم معمولا از تعادل خارج است و چاكراي قلب و تاج نيز در حد جزيي رشد يافته است. اگر چشم سوم فرد علي رغم گيرهايش نسبتا باز باشد، باز هم ممكن است در اين كار موفق شود، هر چند كه مقاصد فرد خلاف جريان طبيعي حيات است. ولي دير يا زود احساس تنهايي او را در بر مي گيرد و موفقيتي را كه برايش تلاش نموده بود پايدار نخواهد بود. اگر جريان انرژيها در آجنا چاكرا به طور قابل ملاحظه اي بسته باشد تنها حقيقتي را مي بيند و باور مي كند كه در جهان بيرون قابل ديدن باشد. زندگي اش تحت نفوذ اميال مادي ، نيازهاي فيزيكي و احساسات ابراز نشده است. انديشه ها و بحثهاي معنوي به نظرش خسته كننده و اتلاف وقت خواهد بود. به راحتي در شرايط دشوار فرد كنترل اش را از دست مي دهد، و احتمالا خيلي هم فراموشكار است. اگر بينايي فرد ضعيف شده باشد اغلب با كم كاري چاكراي چشم سوم همراه است. همچنين در موارد حاد، افكار فرد خيلي پريشان و آشفته است و تصميماتش كاملا براساس احساسات سركوب شده است.

 

بيماريهاي مربوط به چاكراي چشم سوم :

 

39

 

ناراحتي اعصاب از قبيل رعشه، فلج صورت، ناراحتياهي چشم از جمله آب مرواريد، التهاب چشم، زخم قرنيه مزمن، جوشهاي پلك، سر گيجه، ناراحتيهاي گوش و بيني مثل: كري، گوش درد، از دست دادن حس بويايي، خونريزي بيني، تشنج كودكان، بيهوشي، جن زدگي، صرع، ناراحتي هاي ذهني از جمله: ماليخوليا، وهم بيني، هذيان گويي، وسواس، ضعف اعصاب.

 

تغذيه رنگي: انگور ياقوتي، كلم بروكلي، بادنجان، آلوچه.

 

چاكراي هفتم

 

محل: وسط سر در بالاترين نقطه رو به بالا باز مي شود غده مربوطه: صنوبري (اپي فيز) هورمون مربوطه: سروتنين بخشهاي مربوطه: مخ، جمجمه. چشم راست حس: هستي خاص

 

رنگ: بنفش، طلايي، سفيد زمينه: كمال، شناخت متعالي از طريق مشاهده درون، وحدت با هستي مطلق، آگاهي جهاني سياره هاي وابسته: نپتون، كيوان امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي هفتم: گذراندن زماني در قله كوه و يا نظاره آن

 

توضيحات: ساهاس رارا در بالاي سر در ملاج قرار دارد. سمبل آن نيلوفري درخشان با هزار گلبرگ به نشانه ي بي نهايت بودن است. با تمام رنگهاي رنگين كمان مي درخشد، اما رنگ غالب آن بنفش است. مسير چاكراي هفتم باز شده با رنگ

 

40

 

بنفش نشان داده مي شود و رنگ بنفش ساطع شونده از آن رنگ وقار، عزت نغس و شفاست. همچنان كه يك سلطان توانا بر قلمرو خود بطور كامل حاكم است، بنفش هم مركز تاج را اشغال مي كند و ذهن والاتر را تاج مي گذارد و حاكم بر اعضاء و مليون ها سلولي كه اعصاب و بافتها را شكل مي بخشند مي باشد. غنچه بيروني اين چاكرا 960گلبرگ دارد، در ئرون آن غنچه ديگري با 12گلبرگ ديده مي شود، كه با نور سفيدي كه تشعشات طلايي دارد مي درخشد. نور سفيد تابش الهي كيهان است. اين چاكرا جايگاه بالاترين سطح آگاهي و تكامل انساني است و انسان را به سوي سراي ابدي، نهايي و برتر هدايت مي كند و با نام هايي چون روشن بيني، آگاهي وحدت و آگاهي (من هستم) شناخته شده است. به اين دليل فردي كه در سطح جسمي، ذهني و معنوي به هشياري رسيده، غالبا با هاله يا شعاعهاي نوري بر گرد سرش نشان داده مي شود (پيامبران و امامان.) اين چاكرا محل اشراق و بصيرت معنوي است، كه بر قدرت پيشگويي مي افزايد. ساهاس رارا عمدتا با شعور برتر خود حقيقي در پيوند و ارتباط است. هر گونه راهنمايي كه ما از طريق فكر، صداي دروني يا يك احساس واقعي دروني دريافت مي كنيم در حقيقت از چاكراي فرق سر ناشي مي شود. همه ما داراي يك ذات عالي هستيم كه قسمت اعظم ما را تشكيل داده است و داراي اطلاعاتي راجع به كار حياتي ما مي باشد. منشاء تمام راهنمايي ها اين قسمت مي باشد. ما از طريق چاكراي فرق سر با ذات عالي خود در ارتباط هستيم. هنگامي كه كونداليني بيدار شود و برخيزد، شيوا و شاكتي در ساهاس رارا با هم متحد مي شوند، تغيير ماهيت شعور و آگاهي انساني به ارمغان مي آيد و ماده و انرژي در درون آگاهي خالص در يك حالت سرور سرمدي فرو مي روند. با رسيدن به اين حالت انسان به قدرت درک و واقع بيني دست مي يابد. شاكتي و شيوا نيز در اصل يكي و يكسان هستند. هوشياري نيروي ثابت و طبيعت نيروي متحرک است. در آغاز طبيعت در سه گوناي مجزاي تاماس (رخوت، تاريكي، سكون و سنگيني،) راجاس (انرژي فعال، حالات هيجاني، احساسات تند و قوي، نيرو ، فعاليت، خشونت و آسيب زنندگي،) ساتوا (تعادل، توازن، هماهنگي، شعور و كيفيات هوشياري و معنوي است). نفوذ اين سه گونا به جهان هستي را شكل مي دهد و از آنها 8عنصر طبيعت پيدا مي شود (پنج عنصر و سه گونا). غده درون ريز مرتبط با ساهاس را را غده صنوبري (اپي فيز) است. كه مركز درک مستقيم ادراک معنوي است. اين غده يك ساختمان خاكستري رنگ متمايل به قرمز كوچكي به اندازه يك نخود است كه بين سطح زيرين مخ و مغز مياني، درست در جلوي مخچه جاي دارد. ترشح اصلي آن كه ملاتونين نام دارد، ساعت بيولوژيك بدن را تحت

 

41

 

تاثير قرار مي دهد و به طور كل اين غده حساس به نور مي باشد. در هنگام شب ميزان ملاتونين خون در بالاترين سطح خود قرار دارد كه در طي روز بتدريج از مقدار آن كاسته مي شود. اين غده تنظيم كننده آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وا مي دارد و بر حالات خلقي فرد تاثير مي گذارد. ليبرمن ( Jocb )libermanدر كتابش به نام (نور ، طبيعت آينده) معتقد است كه نور وارد شونده به چشمها نه تنها به ديد ما كمك مي كند بلكه ساعت بيولوژک بدن را از طزيق غده صنوبري و هيپوفيز به فعاليت وا مي دارد. اين غده در طي مراقبه تحريك شده، از خود هورمونهايي ترشح مي كند كه قادرند انسان را به حالات برتر خود آگاهي برسانند، همان تجربه اي كه مصرف ال. اس . دي در شخص بر مي انگيزد. البته به طريقه اي بسيار سالمتر. گاه اين غده را غده توهم زا نيز مي خوانند. در فلسفه يوگا غده صنوبري را پلي بين كالبد زمخت جسماني و كالبد بسيار ظريف روحي (اختري) مي دانند. دامنه باز بودن چاكراي هفتم مي تواند كم يا زياد باشد. وقتي چاكراي هفتم شروع به باز شدن مي كند، زماني است كه مرز بين هستي دروني و زندگي بيروني در وضع موجود كاهش پيدا مي كند و انسان لحظه ها را بيشتر و بيشتر تجربه مي كند. وقتي كه رشد چاكراي هفتم افزايش مي يابد اين لحظه ها بيشتر مي شود تا زماني كه به صورت يك واقعيت دائمي در مي آيد. وقتي كه خويشتن فرد آماده اين گام آخر روشن بيني باشد ممكن است كاملا ناگهاني اتفاق بيفتد. احساس او اين چنين است كه انگار تازه از خواب طولاني بيدار شده است و در نهايت شروع مي كند به اينكه در واقعيت زندگي كند. ديگر عقب گردي در سر راهش وجود ندارد. خود را به ظرف خالي تبديل مي كند و هستي الهي اين جام را لبريز خواهد كرد. پي مي برد كه خويشتن حقيقي اش را كه تنها حقيقت پايدار است پيدا كرده است. نفس فردي اش به نفس جهاني تبديل مي شود. هدف خالق در رفتار او جامه عمل مي پوشد و نوري كه از او ساطع مي شود قلب كساني را كه گيرنده حضور الهي هستند باز مي كند. در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشييد ملاج كودک در سن 9تا 24ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دوره اوليه زندگي روي زمين طفل در آگاهي وحدت كامل به سر مي برد.

 

انسداد انرژي در چاكراي هفتم(ساهاس رارا)

 

42

 

با مسدود بودن اين چاكرا رابطه فرد با تجربيات معنوي قطع مي گردد و احساس جدايي از كثرت و يكپارچگي دارد و كاملا از ترس رها نيست. اين ترس هميشه باعث ماندگاري بخشي از آثار گره هاي درون چاكراها مي شود. فرد فاقد حواس ماورائي خواهد بود و هنگامي كه ديگران از تجربيات معنوي سخن مي گويند قادر نيست معناي آن را درک كند در صورتي كه باز بودن اين چاكرا معمولا انسان معنويت را به طور ملموس و در عين حال با كيفيتي منحصر به فرد تجربه مي كند. با انسداد انرژي اين چاكرا فرد ممكن است به نوعي بيهودگي در زندگي اش پي ببرد و يا ترس از مرگ اغلب به سراغش بيايد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كند كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببرد يا زير بار مسئوليتهاي جديد برود براي اينكه خود را برحق و همهم جلوه دهد. اغلب اوقات اشخاصي تحت اين شرايط مريض مي شوند و ناچار به استراحت مي شوند. اگر اين پيامها ناديده گرفته شود فرد درگير زندگي بي محتوايي مي شود و رشد تواناييهاي بالقوه خود واقعي اش را محدود مي كند. لازم به ذكر است كه در موارد عقب ماندگي ذهني بايد به اين چاكرا ريكي داده شود. همچنين در مواردي كه ذهن با ذات انطباق ندارد. به اين ناحيه بايد ريكي داده شود. زماني كه حساسيت به نور (روشنايي زننده) وجود دارد. به طوري كه سبب سر درد مي شود. بايد به اين ناحيه همراه با شبكه خورشيدي ريكي داده شود. لازم به ذكر است كه باز شدن پيش رس اين مركز به كمك مواد توهم زا ممكن است در فرد صرع اغمائ و ناسازگاري روحي ايجاد مي نمايد.

 

بيماريهاي مربوط به چاكراي هفتم بي خوابي، سردرد عصبي (ناراحتي هاي عصبي و ذهني،) فراموشي در اثر ضربه يا تكان شديد، جنون، گرفتگي عضله، سياتيك، مننژيت ستون فقرات، كچلي، سوزنك.

 

تغذيه رنگي: بالاي چغندر، انگور ارغواني، كلم ارغواني، توت فرنگي و هر نوع ميوه يا سبزي به رنگ صورتي كمرنگ.

 

43

 

پاکسازي هاله انرژیک بدن ( اسماجینگ ) :

 

اسماجينگ با عود كه بسوزد و بوي خوش داشته باشد انجام ميگيرد . اين عمل براي پاک سـازي هاله انرژيك انجام ميشـود ودر ترميم آسـيب ديده گي هاي هاله و در نتيجه محافظت از آن نقش مهمي ايفا ميكند .

 

دور تا دور بدن , جلو و پشت بدن را پاكسازي ميكنيم , كف دستها ،كف پاها… با اين كار هاله پاک سازي شده و نقاط آسيب ديده ترميم مي يابند . ( اين كار پيش از درمان لازم است )

 

وضعیت دستها : انگشتان پيوسته و كمي خم باشند .

 

مراقبه :

 

مراقبه رو شي ا ست براي كاهش ا ضطراب و نگراني , رفع خ ستگي , آرامش , تقويت حافظه , ايجاد ح سي رو شن ورسيدن به معنويت …

 

مراقبه گشو : گشو يعني دو دست كه به هم آمده اند .

 

براي ايجاد اتصال دو دست را به حالت نيايشو احترام بهم متصل ميكنيم . اين مراقبه اي خاص است كه انسان را با روح ري كي همسو ميكند . اين مراقبه ذهن را شفاف چاكراي قلب و ديگر چاكرا هارا باز و انرژي ري كي شخص را قوي ميسازد .

 

اين مراقبه بايد هر روز انجام شود روش انجام :

 

44

 

چشمها را ببنديد د ستهارا به حالت دعا نگه داريد بطوريكه نوک انگ شتان رو به بالا با شد و انگ شتان ش ست , چاكراي قلب در و سط سينه را لمس كنند .

 

تمام توجه را بر نقطه تماس دو انگشت وسط متمركز كنيد . ( دومين انگست بعد از شست ( انگشت آتش )) اگر فكري آمد همينكه متوجه فكر شديد توجه را دوباره به نقطه تماس دو انگشت وسط باز گردانيد . اصول ريكي در در مراقبه فراموش نكنيد.و گاشو هيچ گار به حالت دراز كشيده انجام نشود ، زيرا نوعي سخن گفتن با خالق است .

 

در پايان مراقبه يكي دو نفس عميق بكشيد , توجه را به چشمها ببريد و چشم ها را به آهستگي باز كنيد .

 

شروع درمان :

 

-1پاکسازي محل درمان با عود

 

-2گاشو

 

45

 

-3حرکات پاکسازي

 

-4بستن چاکرا ها(قطع ارتباط انرژیک )

 

قطع ارتباط انرژیک : پس از این کار

 

كف دست هارا از بالا (روي چاكراي تاجي( چاكرا )7به پايين چاكراي ريشه (چاكرا )1

 

كف دست هارا از بالا روي آجنا ( روي چاكراي )6به پايين چاكراي 2

 

كف دست هارا از بالا روي چاكراي 5به پايين چاكراي 3

 

كف دست ها با هم روي چاكرا قلب(چاكرا )4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *